واگن باری در آشویتس که برای انتقال یهودیان و روما به اردوگاه مرگ استفاده می شد
کامران اشتری 📸
انکار
اولین بار کلمۀ هولوکاست را در 17 سالگی، در جلسات هفتگی نقد کتاب در ایران، شنیدم. سال 1980 و درست پس از انقلاب بود. گفت وگوهای زیادی را که طی آن سالها با قشرهای متفاوتی از ایرانیها داشتهام، به خاطر میآورم. چه با آنهایی که داخل ایران زندگی میکردند، چه خارج آن، چه آنهایی که دربارۀ ابعاد مختلف هولوکاست مطالعه کرده بودند، چه آنهایی که مطالعات زیادی در این باره نداشتند. چیزی که ناراحتم میکند آن است که همچنان هیچ اطلاعاتی دربارۀ ماهیت وحشتناک و نظاممند هولوکاست وجود ندارد و فقط دوستان ایرانی من نیستند که از تمام ماجرا خبر ندارند، بسیاری از دوستان اروپاییام هم همانقدر که فکر میکنند میدانند، نمیدانند.
از اولین لحظهای که به هلند آمدم، با بازماندگان هولوکاست آشنا شدم. ماجرای دلخراشی داشتند، هرچند تا چندین سال کل ماجرا را برای من تعریف نکرده بودند. از بعضی از آنها خواسته شده بود دربارۀ هولوكاست و دردهایشان صحبت نكنند. به آنها گفته بودند: «به آینده فکر کن، نه به گذشته». این «نگاه به آینده و نه به گذشته» منشأ بسیاری از رنجها بود. این نگرش نه تنها كسانی را كه متحمل این جنایت شده بودند، اذیت میکرد و بذر زخمی عمیق را در کالبد چندین نسل میکاشت، بلكه به عاملان این جنایت نیز پناهگاهی امن میداد.
یکی میگفت: «وقتی، در سال 1945، از كشتیای كه مرا به آمریكا آورد، پیاده شدم، بستگان آمریكاییام مرا به آغوش كشیدند و از من خواستند كه هرچه را که بر من و خانوادهام در هولوكاست گذشته است، فراموش کنم. به من گفتند دیگر هیچگاه به آن فكر نكنم و دربارهاش حرف نزنم. پانزده سال داشتم و آنها بزرگتر بودند، پس به حرفشان گوش دادم. چهل سال سکوت کردم. واقعاً احساس آزادی نداشتم تا اینکه تصمیم گرفتم آنچه را که بر من، در دوران بچگیام، گذشته است، بازگو کنم». [1]
منکران هولوکاست افرادی با رنگها، اندازهها، ملیتها، جهتگیریها و جنسیتهای گوناگون هستند. آنها در اقصی نقاط دنیا و تقریباً در هر جامعهای وجود دارند. هم در بین کشورهای غربی هستند، هم در ملل شرقی، برخی از آنها فقیرند و برخی ثروتمند، آسیایی هستند یا آمریکایی، سیاهند یا سفید، تحصیلکرده یا بیسواد. ممکن است از یهودیها متنفر باشند یا نباشند. اکثر آنها قسمتی از وقایع هولوکاست یا تمام آن را انکار میکنند. برخی تعداد کشتهها را زیر سوال میبرند. برخی دیگر در روشی که نازیها برای قتل عام مردم استفاده میکردند، تردید میکنند. منکران هولوکاست، چه ایرانیها چه بقیه، از این انکارشان انگیزهای واحد یا حتی شبیه یکدیگر ندارند.
در ایران بودم که احمدینژاد، رئیسجمهور ایران، با بیشرمی و به شکلی علنی شروع به انکار حقایق هولوکاست کرد. در سال 2006، تهران میزبان مراسمی بود که میتوان نامش را همایش انکار هولوکاست گذاشت (به زعم خودشان همایشی «علمی» بود.[2] افرادی از سرتاسر دنیا در آن مراسم حضور یافته بودند. رئیس سابق کوکلاکسکلان مستقر در ایالات متحده نیز حضور داشت. یکی از اساتید دانشگاههای کانادا نیز دعوت شده بود. انکارکنندهای هم از استرالیا آمده بود. حتی نمایندگانی هم از فرقه یهودی و ضدصهیونیستی ناتوریکارتا در جلسه حاضر بودند.
اظهارات بحثبرانگیز و ظالمانۀ احمدینژاد بسیاری از ایرانیهای همسن وسال من را متحیر کرد. متأسفانه این اظهارات، داخل یا خارج از کشور، به شکل جدی و گسترده محکوم نشد. شاید به این دلیل که عادت داشتیم هر روز از او حرفهای مسخره بشنویم. شاید هم دلیل عدم محکومیتها این بود که خیلیها نفهمیدند که انکار او تا چه حد تکاندهنده و فراگیر بوده است.
برگزاری چنین همایشی دلیلی غیر از حماقت و یهودیستیزی محض نداشت. برخلاف دروغی که منکران هولوکاست دوست دارند نشر پیدا کند، تاکنون هیچکس از تحقیق دربارۀ هولوکاست منع نشده است.
هشت سال پس از همایش تهران، در 21 مارس 2014، رهبر جمهوری اسلامی ایران، علی خامنهای، همچنان دروغپردازی منکران را تکرار میکرد:
«اظهار نظر یا تردید دربارۀ هولوکاست (در اروپا) یکی از بزرگترین گناهان محسوب میشود که بهخاطر این جرم جلوی فرد را میگیرند، طرف را میگیرند، زندانی میکنند، تعقیب قضایی میکنند.»[3]
خامنهای، همانند تمامی منکران هولوکاست در سرتاسر جهان، خیلی ساده معتقد است هولوکاست هرگز اتفاق نیفتاده است. رهبر ایران به مردم ایران گفت:
« ببینید در اروپا کسی جرأت نمیکند راجع به هولوکاست حرف بزند، هرچند معلوم نیست حقیقت آن چیست، اصل این قضیّه واقعیّت دارد یا ندارد، یا به چه شکلی انجام شده است».[4]
این ایده بین مردم ایران رواج دارد، حتی بین افرادی که یهودیستیز یا اسرائیلستیز نیستند. این باور به آنها القا شده است که تحقیقها دربارۀ هولوکاست با سرکوب روبهرو میشود. دانش آنها بسیار محدود است. آنها چیزهایی را که من یافتهام، نمیدانند.
هولوکاست یکی از رویدادهای تاریخی است که تا به امروز دربارۀ آن بیشترین پژوهشها انجام شده است. هزاران دانشمند و تاریخدان و دولتهای مختلف این رویداد را بهطور کامل بررسی کردهاند. افراد و نهادهای مستقلی در سرتاسر جهان مطالبی حاوی صدها جنبۀ مختلف هولوکاست را منتشر کردهاند. صدها مجموعۀ بایگانیشده وجود دارد که در دسترس عموم مردم است. مستندات اصلی آن موجود است. فیلم و عکس وجود دارد. هرکس بخواهد، میتواند تحقیق کند. حتی در ایران. با این حال، خامنهای، احمدینژاد و خیلی از روسای ایران دوست دارند تاریخ را دستکاری کنند و میگویند سوال سادۀ آنها این است که چرا مردم حق تحقیق دربارۀ هولوکاست را ندارند.
رودولف هوس، فرماندۀ اردوگاه آشویتس، خودش جزئیات این فرایند نسلکشی را چنین توصیف میکند:
« فرایند نسلکشی در آشویتس به شرح زیر است: یهودیانی را که برای خفگی با گاز انتخاب شده بودند، تا آنجا که ممکن بود بیسروصدا به سمت کورههای آدمسوزی میبردند. مردها جدا از زنان بودند. در رختکن، زندانیان ساندرکوماندو، که خاصتاً برای این کارها انتخاب شده بودند، به زبان خود زندانیان به آنها میگفتند که قرار است دوش بگیرند و شپشزدایی شوند. باید لباسهای خود را مرتب کنار هم بگذارند و مهمتر از همه به یاد داشته باشند آنها را کجا قرار دادهاند، تا پس از شپشزدایی بتوانند دوباره سریعاً آنها را پیدا کنند. ساندرکوماندوها علاقۀ خیلی زیادی داشتند که ببینند عملیات سریع و بیدردسر پیش میرود. پس از درآوردن لباسها، یهودیان وارد اتاق گاز میشدند که دوشها و لولههای آب موجود در آنجا احساس واقعی حمام را ایجاد میکرد. ابتدا زنان همراه فرزندانشان وارد میشدند، پس از آن مردها داخل میشدند که همیشه تعدادشان کمتر بود. این بخش از عملیات تقریباً همیشه بدون مشکل انجام میشد، زیرا ساندرکوماندوها همیشه کسانی را که آثار اضطراب در چهرهشان پدیدار میشد و یا حتی شاید سرنوشت خود را حدس میزدند، آرام میکردند. برای احتیاط بیشتر، یک ساندرکوماندو و یک سرباز اساس همیشه تا آخرین لحظات در اتاق میماندند.
سپس، درب به سرعت و محکم بسته میشد و گروههای ضدعفونیکنندۀ در حال انتظار بلافاصله گاز [کریستالها] را داخل دریچههای موجود در سقف اتاق گاز میریختند، که ازطریق محوری به سمت پایین و کف اتاق هدایت میشدند. این کار پخش سریع گاز را تضمین میکرد. این فرایند را میشد از طریق چشمی درب مشاهده کرد. کسانی که در کنار محور انتقال گاز ایستاده بودند، بلافاصله کشته میشدند. میتوانم بگویم که تقریباً یکسوم افراد درجا میمردند. بقیه تلوتلو میخوردند و شروع به فریاد زدن و تقلا برای رسیدن به هوا میکردند. در هرحال، این فریاد بهزودی به نفسنفس زدن تبدیل میشد و در عرض چند لحظه همه دراز به دراز میافتادند. حداکثر پس از بیست دقیقه دیگر در هیچ جسمی هیچ تکانی دیده نمیشد.
نیم ساعت پس از ورود گاز به داخل اتاق، درب باز و سیستم تهویه روشن میشد. کار انتقال اجساد بلافاصله آغاز میشد. هیچ تغییر قابلتوجهی در اجساد مشاهده نمیشد و نشانههای تشنج یا تغییر رنگ در آنها وجود نداشت. فقط بعد از آنکه اجساد برای مدتی (چندین ساعت) میماندند، آثار مرگ معمولی در جایی که گذاشته شده بودند، ظاهر میشد. به ندرت پیش میآمد که با مدفوع آلوده میشدند. هیچ گونه جراحتی در آنها وجود نداشت. تغییرشکلی در چهرههایشان دیده نمیشد.
حال، ساندرکوماندوها شروع به چیدن موهای زنان و کندن دندانهای طلای اجساد میکردند. سپس، بالابری اجساد را برمیداشت، ضمن اینکه به آنها آتش زده میشد، آنها را جلوی کورهها میگذاشت. بسته به اندازۀ اجساد، حداكثر سه جسد را میشد بهطور همزمان از طریق یك درب وارد کوره كرد. مدت زمان لازم برای سوزاندن اجساد نیز بستگی به تعداد اجساد موجود در هر قرع داشت، اما به طور میانگین بیست دقیقه طول میکشید.
در طول زمانی که سوزاندن اجساد پیوسته و بیوقفه ادامه داشت، خاکسترها از داخل آتشدانها به پایین میریختند و مرتباً برداشته میشدند و به شکل پودر درمیآمدند. خاکسترها با کامیون به سمت (رودخانۀ) ویستولا منتقل میشدند و بلافاصله در آب حل میشدند و از بین میرفتند.» [5]
تنها دلیل انکار هولوکاست توسط رهبران جمهوری اسلامی ایران صرفاً یهودیستیزی و حمایت از تبلیغات سیاسی است تا بدینوسیله کاری کنند که مردم ایران «قدرت توطئهگری یهودیان» را باور کنند. این یهودیستیزی آشکار جز آسیب بیشتر به وضعیت نابهسامان جامعۀ شکننده یهودیان ایران دستاورد دیگری نداشته است. رژیم ایران «قدرت توطئهگری» را بهشکلی نظاممند علیه فرقۀ بهائیت و سایر اقلیتهای ایران نیز تبلیغ میکند و هدفش هم آشکارا پایمال کردن حقوق آنهاست.
هزاران سال است که ایران محل سکونت یکی از قدیمیترین جوامع یهودی جهان است.[6] تاریخنگاران اتفاقات شرمآور بسیار بسیار زیادی را [7] علیه جامعۀ یهودیان در شهرهای کوچک و بزرگ سراسر ایران گزارش کردهاند. با وجود این، تا زمان انقلاب اسلامی، جامعه یهودی به شکوفایی رسیده بود. از زمان انقلاب، ایرانیان یهودی که در ایران ماندهاند، هیچگاه احساس امنیت نداشتهاند. اقلیتها در مجلس یک کرسی قطعی دارند و قانون اساسی حافظ منافع آنهاست، اما بسیاری از مشاغل دولتی برای آنها ممنوع است، بین آنها و سایرین تبعیض گذاشته میشود و آنها مجبور به ترک کشور میشوند.
وحشت چیزهایی که دربارۀ نقش هلند در جمعآوری و قتل عامل یهودیان میدانم، در کنار انکار هولوکاست از سوی رهبران ایران موجب شده است که حس کنم هرگز نمیتوانم هیچ یک از این دو کشور را خانهام بدانم: نه سرزمینی که در آن به دنیا آمدم و نه کشوری را که برای زندگی انتخاب کردهام.
[1] Shores Beyond Shores. From Holocaust to Hope My True Story, Irene Butter. White River Press. first published 2018
[2] “International Conference to Review the Global Vision of the Holocaust.” Wikipedia. https://en.wikipedia.org/wiki/International_Conference_to_Review_the_Global_Vision_of_the_Holocaust.
[3] Moore, Jack. “Iran’s Supreme Leader Posts Holocaust Denial Video on #HolocaustMemorialDay.” Newsweek. May 18, 2016: http://www.newsweek.com/irans-ayatollah-khamenei-posts-holocaust-denial-video-remembrance-day-420511.
[4] Ibid.
[5] The Commandant. Overlook Duckworth, New York, London. Edited by Amann with an afterword by Jan Burma.
[6] The Jews of Iran. Jewish Life. Accessed May 01, 2018. http://www.chabad.org/library/article_cdo/aid/1442787/jewish/The-Jews-of-Iran.htm.
[7] Sarshar, Houman. Jewish Communities of Iran: Entries on Judeo-Persian Communities Published by the Encyclopedia Iranica. New York: Encyclopedia Iranica Foundation, 2011